آزمایش زندان استنفورد بیانگر این است که نقش و موقعیت چگونه می تواند انسان هایی پاک و تحصیلکرده و سالم از نظر روانی را تبدیل به موجوداتی وحشی کند که برای حفظ نقش محول و پذیرفته شده از هیچ خشونتی چشم پوشی نکنند مخصوصاً وقتی باور داشته باشند که مورد حمایت قرار دارند.
این امر موید نظریه ای در روانشناسی است که «موقعیت» یک فرد به مراتب بیش از شخصیت و طبیعت او در تعیین رفتار وی نقش بازی می کند.
زندانبانان زندان استنفورد با وجود آنکه از ملیت ها، خانواده ها و محیط های پرورشی کاملاً متفاوت و مختلفی آمده بودند و همگی انسان هایی معمولی بودند ظرف مدتی کوتاه با برخورداری از قدرت بیش از حد و اطمینان از اینکه جوابگوی هیچ کس نخواهند بود و بابت رفتارشان مجازات نخواهند شد، همگی به هیولاهایی مبدل شدند که بدون هرگونه شناخت قبلی، زندانیان را در قالب کسانی می دیدند که می خواهند قدرت آنان را به چالش بگیرند.
آنان برای تثبیت موقعیت و بقایشان بر مراقبت های خود برای جلوگیری از فرار زندانیان افزودند و اعتراضات را با در پیش گرفتن روش هایی پیچیده هم در ارتباط با فرد خاطی و هم در مواجهه با جمع زندانیان به شدت سرکوب کردند.
ابزاری که به زندانبانان زندان استنفورد داده شده بود از قبیل باتوم و یونیفورم و عینک جیوه ای همه در خدمت ایجاد توهم قدرت بودند و به خوبی «موقعیت قدرت» را در ذهن زندانبانان و زندانیان ترسیم می کردند.
عینکی که زندانبانان به چشم می زدند نه تنها برای ایجاد وحشت و تلقین قدرت بود بلکه برای جلوگیری از چشم در چشم شدن آنها با زندانیان بود و از آنجایی که هویت هر زندانی را با دادن یک شماره به وی از آنها گرفته بودند در چنین موقعیتی که شناخت انسانی انسان ها به حداقل می رسد و وحشیگری به اوج می رسد زندانبانان به گروهی مبدل شدند که نه تنها از گذشته بریدند بلکه تصور آینده را نیز از دست دادند.
آنان هرگز به این فکر نمی کردند که قرار است آزمایش تنها دو هفته طول بکشد و پس از آن دوباره پای به جامعه واقعی خواهند گذاشت.
زندگی تنها در زمان «حال» در جریان بود، بدون اینکه به آینده و گذشته توجهی باشد. زندانبانان به نحوی باورنکردنی در نقش خود فرو رفته بودند.
نکته مهم دیگر در این آزمایش این بود که حین آزمایش دوستان و خانواده های زندانیان نیز به دیدن و ملاقات آنها می رفتند و از نزدیک وضع موجود را مشاهده می کردند اما از بیش از ۵۰ نفر که به دیدن زندانیان رفتند فقط یک نفر لب به اعتراض نسبت به وضعیت زندان گشود و آن را ترسناک و غیرانسانی توصیف کرد و ۴۹ نفر دیگر سکوت کردند.
در واقع خانواده های زندانیان نیز در نقش خود فرو رفته بودند. تجربه زندان استنفورد آزمایشگاهی به انسان ها یادآور می شود که نیکی ذاتی انسان ها به راحتی می تواند تحت تاثیر شرایط و موقعیت و نقش قرار گیرد و فرد را فاسد کند.
هر انسانی اگر در شرایطی قرار بگیرد که موقعیت اش بدون هراس از پاسخگویی در اختیارش قرار گیرد به راحتی ممکن است در رویارویی با نظر و عمل مخالف به خشن ترین صورت ممکن از قدرت خود استفاده کند.