نه هر که سر بتراشد قلندری داند!
کُلکُم راع و کُلکُم مسوؤل.هر کدام از شما مسوؤل هستید(پیامبر اکرم)
حضور ویروس کووید-١٩ هر چند تا همین لحظه بسیار آسیب زننده بوده است اما بنظر میرسد آسیب های متعدد آن در حوزه های مختلف تا سالها جوامع بشری را تحت تأثیر قرار خواهد داد.احتمالا پروژه جهانی سازی را کند یا معکوس میکند و ناسیونالیسم دوباره قوت خواهد گرفت.احتمالا دموکراسی را تضعیف و توتالیتاریسم را تقویت خواهد کرد.
علاوه بر اینکه تأثیر زیادی بر اقتصاد آزاد و مصرف گرایی خواهد گذاشت،بنظر میرسد بر روابط اجتماعی و بین فردی اثرات درازمدتی خواهد گذاشت.احتمالا بر خلأ معنا و معناگرایی،رفاه زدگی و انواع هنر نیز تأثیرات بسیاری خواهد گذاشت.بر ایدئولوژی های حاکم بر دنیا اثر خواهد گذاشت و نقطه پایانی بر هژمونی امریکا در جهان خواهد بود..بر خودشیفتگیِ حاصل از دانش بشری بالاخص در حوزه بهداشت،سلامت و طب مدرن نیز تأثیر بسزایی خواهد گذاشت و بسیاری از جنبه های ریز و درشت جامعه بشری را متأثر خواهد کرد که در این مقال،مجال پرداختن به آنها نیست و هرکدام بحث مفصل خود را می طلبد.
از اوایل حضور نامیمون این ویروس همه گیر،چیزی که برای نگارنده بعنوان فعال در حوزه روانشناسی و اقتصاد،چشمگیرتر است خلأ رشد روانی و ضعیف بودن ظرفیت روانی در برخی از حوزه ها و اشخاصی است که بعضا در جایگاهی قرار میگیرند که برای بهداشت،سلامت و جانِ مردم راهکار ارائه میدهند.
متأسفانه شاهد افرادی بوده ایم که با وجود داشتن تحصیلات و تخصص لازم و حتی احراز رتبه و مقام علمی و تحصیلی و داشتن مدرک تخصصی اما درک همدلانه ای از مردم و احساساتشان نداشتند و با سخنان خود نه تنها التیامی بر دردهای ملت نبوده اند بلکه زخم های بیشتری بر روح و روان ملت وارد آورده اند.
هویت و شخصیت واقعی و اصلی هر نفر حتی با وجود نقابها و ماسک های فراوان،بالاخره بیرون میزند.بعبارتی هر فرد در هر حوزه ای از زندگی خودش از مکانیسم های دفاعی نسبتا یکسان و ثابتی استفاده میکند .بعنوان مثال در این ایام شاهد این بوده ایم که علیرغم توصیه جدی و مؤکد مسئولین امر،متأسفانه بعضی از افرادِ متخصص همچنان از مکانیسم دفاعی “کوچک انگاری” minimization استفاده میکنند و از تریبون های رسمی و ملی شعار میدهند که”چیز مهمی نیست” و ” الکی بزرگش کرده اند”.
علیرغم اینکه هم مسئولین و هم خودِ این افراد از مردم میخواهند توصیه ها را جدی بگیرند و دست ها را بشویند،از دستکش استفاده کنند و ماسک بزنند اما بدنبال این توصیه ها ادامه میدهند خودشان ضرورتی نمی بینند از ماسک و دستکش استفاده کنند!فقط کم مانده ،افاضات بفرمایند نیازی به شستن دستها هم نمی بینند!دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را!
رشد ظرفیت روانی و مکانیسم های دفاعی سطح بالاتر یعنی اینکه هر مسأله ای را در اندازه واقعی خودش ارزیابی کنیم،نه بیشتر و نه کمتر!یکی از فاکتورهای سلامت روان،ارتباط با واقعیت و واقعیت آزمایی است،به زبان ساده یعنی درک درستی از واقعیت موجود داشته باشیم که این فاکتور در بیماران سایکوتیک و روان پریش ها مختل شده است.
خوب این میتواند از حالت صفر و یک خارج و سطوح مختلفی داشته باشد.مسأله دو حالت بیشتر ندارد؛یا فردی که دارد به مردم توصیه و راهکار میدهد با وجود داشتن تخصص ،اما درک متناسبی از واقعیت و پتانسیل خطر ندارد،بنابراین اجازه توصیه و ارائه راهکار ندارد و یا اینکه درک درستی از واقعیت دارد اما به دلایلی و بنا به ملاحظاتی،دارد دروغ میگوید که طبیعتا مردم قدرت تشخیص دارند و به ریش آن فردِ دروغگو و تریبون وی می خندند!اینگونه افراد با گفتار و رفتار متناقضی که دارند آب به آسیاب دشمن میریزند و باعث میشوند اعتماد نصفه و نیمه مردم،به کل از بین برود و مردم بیشتر به منابع غیرموثق و غیرعلمی گرایش پیدا کنند.
برخی از علوم به واسطه اینکه فرد متخصصِ آن علم ارتباط مهم و بدون واسطه ای با انسان ندارد و اساسا محتوای آن علم،انسان نیست،متخصصینِ امر نیاز چندانی به رشد روانی و ظرفیت روانی نیز ندارند مثلا یک متخصص مکانیک یا سخت افزار یا ساختمان،ضرورتی ندارد که حتما میزانِ رشد و ظرفیت روانی بالایی داشته باشد هرچند در بسیاری از این متخصصین این امر واقع شده است و در بهینه ساختن آن تخصص کمک میکند،اما موضوع برخی از علوم اساسا انسان است،مشاغلی چون ؛معلمی،پزشکی،روانشناسی،پرستاری و… جزو علومی است که موضوع مورد بحث و تحقیق انسان است و طبیعتا ضرورت دارد که متخصصین این علوم از حدِ پایه رشد و ظرفیت روانی برخوردار باشند ،در غیر اینصورت صِرفِ سواد تخصصی منجر به حُسن انجام کار نخواهد شد.
اگر یک روانشناس بسیار باسواد که خط به خطِ همه کتابهای روانشناسی را حفظ کرده است به بیمار خودش که افسردگی اساسی دارد یا از حملات پانیک و اضطراب رنج میبرد،مدام بگوید؛هیچی نیست،چیز مهمی نیست،تو بزرگش کرده ای!نه تنها کمک کننده نیست که حالِ بیمار را بدتر میکند و بیمار علاوه بر افسردگی،دچار خشم ناشی از درک نشدن یا احساس گناهِ ناشی از مقصر بودن می شودو جناب روانشناس باید سواد و رتبه های احراز شده را بگذارد دم کوزه و آبش را بنوشد و نام کارش را عمه درمانی و خاله درمانی بگذارد نه رواندرمانی(پیشاپیش از عمه های عزیز و خاله های ارجمند عذرخواهی میکنم و خدای نکرده توهینی به کسی تلقی نشود ،این فقط یک مفهوم در کار ماست)چون سوادِ ارتباطی ندارد.به همین نسبت اگر یک پزشک از تریبون رسمی بارها اعلام کند؛مردم بیخودی نگران نباشند،این ویروس هیچی نیست،بعضی ها الکی بزرگش کرده اند،یک سرماخوردگی ساده است!
اتفاقا نه تنها از نگرانی مردم کاسته نخواهد شد که احتمالا این نگرانی مضاعف خواهد شد و سردرگمی نیز به آن اضافه خواهد شد.انتظار میرود ایشان بعنوان یک متخصص بداند احساس نگرانی متعاقب ترشح چه نوروترانسمیتر یا بقول مخاطب عام چه هورمونی ایجاد میشود و اصلا ارادی نیست که با دستور و توصیه ایشان ،فرد اراده کند که نگران نباشد،اما این متخصص آیا همین را هم نمیداند؟
اولین گام درمانگری در هر رشته ای Empathy یا همان همدلی خودمان است،به زبان ساده یعنی با مخاطب همراه شویم و این پیام را به وی منتقل کنیم که احساسش را درک میکنیم و به رسمیت میشناسیم،تازه از این پس ممکن است مخاطب به ما اجازه ورود به دنیای درون روانی خود را بدهد و از اینجا به بعد سواد و دانشِ ما میتواند اثربخش باشد و بیمار از توصیه های درمانی ما پیروی کند.
با کوچک انگاری ویروسی که جهان را متوقف کرده است و تا همینجا باعث مرگ ده ها هزار نفر در سراسر جهان شده است کمکی به مردم نخواهید کرد،بارها گفته ام نه کوچک انگاری و نه بزرگنمایی بلکه واقعیت نمایی کنیم.اما اگر قرار باشد قیاسی انجام شود بین کسانی که کوچک نمایی میکنند و کسانی که بزرگنمایی میکنند،تبعات ناچیزشماری به مراتب بیشتر خواهد بود چون ناچیزشماری برخی از مردم را به عدم رعایت توصیه های مسئولین ترغیب میکند و احتمال ابتلا به ویروس را بالا میبرد و متعاقبا احتمال مرگ را بالا میبرد،اما بزرگنمایی فقط ایجاد اضطراب میکند،احتمال اینکه اضطراب کسی را بکشد تقریبا صفر است اما احتمال اینکه ویروس کووید-١٩ کسی را بکشد بالای ۵ درصد است و در برخی کشورها حدود ٨ تا ١٠ درصد،حالا شما قضاوت کنید؛یک آدمِ زنده مضطرب بهتر است یا یک آدمِ مرده غیرمضطرب!
اگر ممکن است حرفهایتان باعث رنج بیشتر و سردرگمی و ترغیب مردم به عدم رعایت بهداشت و احتمالا متعاقبا ابتلا به ویروس و حتی مرگ مردم شود لطفا لطفا و لطفا فقط سکوت کنید،سکووووت!
باور کنید سکوت شما نوعی کمک به مردم و عبادت است!
از طرف دیگر شاهد دعوای پزشکی مدرن و طب سنتی هستیم،باور کنید مردم از این دعوای نعمتی،حیدری خسته شده اند.
تعصب در هر چیزی اشکال دارد،بقول کارل گوستاو یونگ روانپزشک سوئیسی ؛هر تعصبی یک تردید سرکوب شده است!علم روشهای مختلفی برای اثبات هر نوع ادعایی دارد،جامعه انتظار دارد درمان مناسبی برای این بیماری کشف شود،برای جامعه و بیماران مهم نیست که دارو و درمان متعلق به طب مدرن باشد یا سنتی!بنظر میرسد شرایط فعلی مردم شرایطی نیست که انرژی ها بخاطر دعواهای بی سروته هدر شود،در شرایط فعلی اولویت اتحاد و همسو شدن همه نیروها و انرژی ها و همه علوم است،بجای اینکه ادعاهای نادرست یا مقاومت نادرست در برابر ادعا داشته باشیم،بهتر است با پذیرش و گشودگی و بدور از هرگونه تعصبی ،از روشهای علمی و آزمایشگاهی استفاده شود تا زودتر نتیجه اصلی که همان درمان درد بیماران است حاصل شود.
زمان،زمانه همت و اتحاد و همدلی و انجام درست مسئولیت و وظیفه است!