در آزمایش «اش» به طور چشمگیری همرنگی با جماعت را در شرکت کنندگان شاهد هستیم که به فشار گروه تن دادند و در واقع برای همرنگ شدن با جماعت به قضاوت خویش نیز شک کردند.
الیوت ارونسون در کتاب روانشناسی اجتماعی خود معتقد است برای این همرنگی با جماعت دو امکان وجود دارد.
یک احتمال و امکان این است که فرد به علت قضاوت متفق اکثریت متقاعد شده باشد که عقیده خودش نادرست و غلط است و احتمال و امکان دوم این است که فرد صرفاً در ظاهر با جماعت همرنگی کرده باشد در حالی که در باطن خود می داند قضاوت خودش درست است تا با این همرنگی با جماعت که بیشتر به صورت تاکتیک به کار رفته است مورد علاقه و پذیرش اکثریت قرار گیرد و از نفرت و طرد شدن اجتناب ورزد.
همان طور که ارونسون معتقد است در اجرای این همرنگی فرد دو هدف مهم دارد؛ یکی درست بودن اعمال و افکار و دیگری داشتن روابط دوستانه با مردم از طریق رفتار مطابق با انتظارات آنان.
یکی از عوامل موثر در همرنگی با جماعت نوع شخصیت افراد است. افرادی که عزت نفس پایینی دارند، نیاز افراطی به تایید شدن توسط دیگران دارند یا منافع آشکار و پنهان متعددی برایشان در این همرنگی نهفته است .
خیلی بیشتر به فشار گروه تن می دهند نسبت به آنهایی که عزت نفس بالاتری دارند، نیازی به تایید دیگران ندارند و عافیت طلب نیستند.
عامل موثر دیگر در میزان همرنگی اتفاق نظر داشتن جماعت است. اگر فرد حتی یک نفر را موافق خود پیدا کند تمایلش به همرنگی با بقیه به شدت کاهش می یابد.
علاوه بر اینها تفاوت های فرهنگی در جوامع نیز در میزان همرنگی با جماعت نقش مهمی دارد. نگرش فرد نسبت به جماعت و افراد متشکله آن عامل دیگر است. اگر افراد متخصص یا افرادی حضور داشته باشند که برای فرد از اهمیت ویژه ای برخوردار باشند میزان همرنگی فرد با جماعت افزایش می یابد.
به نظر می رسد راه برون رفت از این رفتار نادرست و مخرب در نظریات ادوارد دوبونو مستتر باشد. او که متخصص تفکر است در کتابش به نام شش کلاه برای فکر کردن، شش نوع فکر را برای انسان برمی شمارد و آنها را به کلاه هایی تشبیه می کند که هر کدام یک رنگ دارد.
از نظر وی کلاه سیاه همان تفکر نقاد، عیب یاب و تحلیلگر انسان هاست. در واقع کلاه سیاه باعث می شود انسان ها کمتر تحت تاثیر گفتار و رفتار نادرست قرار بگیرند و با تحلیل و ارزیابی نظرات و رفتار دیگران درصدد صحت و سقم آن برآیند.
الیوت ارونسون خبر خوشی در مورد همرنگی با جماعت در انسان ها می دهد و می گوید مردم را می توان تحت تاثیر قرار داد تا از فشارهای اجتماعی ضمنی تبعیت کنند اما هنگامی که این فشارها چنان آشکار باشند که احساس آزادی مردم را تهدید کنند، مردم نه تنها در برابر آنها ایستادگی می کنند بلکه تمایل دارند در جهت مخالف واکنش نشان دهند.