خودشناسی یعنی شناسایی و خنثی سازی ساز و کارهای بازدارنده و تلاش در جهت پردازش تجارب مسدود شده.
خودشناسی یعنی اینکه بفهمم چگونه یاد گرفته ام از تجاربی که در من تنش ایجاد میکنند، اجتناب کنم و آنها را بدون اینکه الزاما مبنای عمل قرار دهم .
تمام و کمال تجربه کنم و فرایند تجلی درونی آنها را مسدود ننمایم.
به عبارتی، حفظ و تداوم توجه و آگاهی به تجربه های جاری و عادت هایی که در جهت انسداد این تجربه ها بر اثر یادگیری های گذشته فعال می شوند، و در عین حال، اتخاذ یک موضع فعال و قاطع در جهت خنثی سازی این عادات، خودشناسی است.
خودشناسی ، شناخت نیست. بلکه غفلت زدایی است. باز نگه داشتن چشم بر چیزی است که در ما وجود و جریان دارد. خودشناسی، مشاهده است. مشاهده ای بی مداخله، مشاهده ای از سر دوستی و آشتی. خودشناسی یعنی معنا کردن و ترجمه ی مشاهده در جهت شفاف تر و غنی تر کردن آن
بهتر است بیاموزیم که با «خود» شکیبا باشیم تا به نبرد با «خود» بپردازیم. اگر انسان ها یاد گرفته بودند پستیِ طبیعت خود را ببینند، جای امیدواری بود که به این شیوه، قادر به درک بهترِ همنوعان خود شوند و دوست شان داشته باشند. تنها، کاستن از ریاکاری و افزودن به شکیبایی در برابر خود، می تواند نتایج مثبتی برای درک طرف مقابل داشته باشد. زیرا انسان ها به آسانی، گرایش به انتقالِ* نگرانی و خشونت _که طبیعت خود آنان را آزار می دهند_ بر همنوعان خود دارند.
وقتی شما یک پرتقال را تحت فشار قرار دهید، آب پرتقال بدست می آورید نه چیزی دیگر چون این چیزی ست که در درونش هست.
همین اصل برای شما هم صدق میکند. وقتی کسی شما را تحت فشار قرار دهد آنچه که بیرون می آید( عصبانیت، نفرت، تندی، تنش، افسردگی، خشم )چیزی ست که در درون شماست.
اگر آنچه در درون دارید را دوست ندارید،میتوانید با تغییر رفتارتان آنرا عوض کنید.