یکی از بزرگان دنیای مدیریت خطاب به مدیران ناموفق و ناکارآمد چنین گفته است: «شما در شرکتتان به اندازه کافی به همدیگر اعتماد ندارید که بتوانید شاد باشید و شادکاری کنید .»
آنچه در این جمله معنادار نهفته است اینکه یکی از پیشنیازهای اصلی برای رسیدن به شادی در کار در سازمانها و شرکتهای تحت رهبریشان این است که آنها باید بین خود و کارکنان از یکسو و بین تمام کارکنان، اعتماد متقابل و پایدار ایجاد کنند.
با این همه باید دانست که تقویت شادکاری از طریق اعتمادسازی در درون سازمانها و میان اعضای تیمهای کاری، فرآیندی پیچیده و حساس است که در راستای انجام آن باید به نکاتی چند توجه داشت که به چند مورد از آنها در اینجا اشاره خواهد شد.
اگر شما هم جزو آن دسته از مدیرانی هستید که به هر دلیل به کارکنانشان اعتماد ندارند بدانید که ادامه این رویه احساس شادی در محل کار یا شادکاری را از میان میبرد.
بنابراین برای حل این مشکل از خودتان شروع کنید و با اعتماد کردن به کارکنانتان در عمل شرایط را به گونهای تغییر دهید که آنها هم به شما اعتماد کنند و بدانید که همیشه این اعتماد است که اعتماد میآورد.
کارکنان یک سازمان و اعضای یک تیم هنگامی به یک مدیر و رهبر اعتماد میکنند و از کار کردن با او و برای او احساس شادی میکنند که مطمئن شوند او صرفا در راستای اهداف و اولویتهای فردیاش گام برنمیدارد و منافع و خواستههای افرادش را نیز مدنظر دارد.
تنها در صورت به اثبات رسیدن وجود یک تصویر بزرگتر و جامع است که کارکنان و اعضای یک گروه با تمام وجود و احساس خرسندی به دستورات رهبر گروه گردن مینهند.
بسیاری از مدیران خواسته یا ناخواسته بسیاری از واقعیات مالی شرکت را از دیدگان کارکنان پنهان میکنند، در حالی که چه بخواهیم و چه نخواهیم کارکنان خیلی زود و از راههای مختلف در جریان مسائل قرار خواهند گرفت و در این حالت است که کارکنان فکر میکنند مدیریت شرکت یا رهبر تیم با آنها صادق نیست که این مساله از شکلگیری و تقویت احساس شادی در کار خواهد کاست.
هیچ چیزی برای یک کارمند ، دلپذیرتر از شنیدن این جمله که «من قدر زحمتهای تو را میدانم» نیست. با شنیدن این جمله از زبان مدیر یک شرکت تمام کارکنان به او اعتماد پیدا میکنند، چرا که مطمئن میشوند او برای آنها ارزش قائل است و همین ارتباط صمیمانه میتواند اعتماد عمیقی بین مدیر و کارکنان ایجاد کند.