بر اساس گزارش شبکه راهحلهای توسعه پایدار (SDSN) – در سال ۲۰۱۷ ایران در ته جدول شادی و جزء کشورهای غمگین دنیا به حساب میآید. در باور چه کسی میگنجد مردمانی که با کوچکتربن اتفاق و سوژهای کلی جوک و شوخی در آستین دارند و به محض وقوع هر حادثهای استعداد جوکسازی آنان شکوفا شده و سیل عظیم طنز و جوکها را به وسیله کانالهای تلگرامی و شبکههای اجتماعی روانه جامعه میکنند، چنین افسرده و غمگین باشند.
نه، ما مردمان غمگینی نیستیم. اگر بودیم نمیتوانستیم هر موضوعی را تا این حد شوخی فرض کنیم و در مورد آن لطیفه یا طنز بسازیم. نمیتوانستیم تا این حد نسبت به مسائل روزمره بیتفاوت باشیم. زندگی مردمان کشور ما پر از هیجان است، هر روز که از خواب بیدار میشویم با هیجان جدیدی روبهرو میشویم.
روزی نان گران میشود، روز دیگر عوارض خروج کشور بالا میرود و برای عده دیگرکه حتی رفتن به یک زیارتگاه نزدیک محلشان آرزوی دست نیافتنی برای آنهاست، واکنش پررنگتری نسبت به خارجروهای واقعی نسبت به این موضوع نشان میدهند، بعد، ساختن جوکهای «سمیه نرو اگر بری بار اول باید فلان مبلغ و برای دیگر دوبل آن را پرداخت کنی» شروع میشود، همه اینها نشاندهنده روح شوخ طبعی و شادی بیحد و مرز مردمان ماست.
با تمام این تفاسیر و شادیهای ذکر شده در بالا، شوربختانه باید نتایج این گزارش را باور کنیم و بپذیریم که مردم کشور ما علیرغم این که استعداد عجیبی در ساخت طنز دارند، اما مردمان اخمویی هستند که با واژه شادی قرابت و نزدیکی چندانی ندارند.
زهرا قاسمی کارشناس روانشناسی بالینی و مددکار اجتماعی در این زمینه گفت:شادی هیجان مثبتی است که به رضایت از زندگی تعبیر میشود وکشوری که شاد نباشد، یعنی به سمت افسردگی و غمیگینی و عدم رضایت از زندگی میل پیدا کرده است، بنابراین مستعد پذیریش هرگونه آسیب اجتماعی نیز میباشد.
وی افزود: با گسترش مسائل اجتماعی مانند اعتیاد، افسردگی جمعی، روابط فرازناشویی، خودکشی، از همگسیختگی خانواده، و همچنین جوان بودن ساختار جمعیتی ایران، شادی نیز به مسئلهای اجتماعی تبدیل شده است و باید با آن به عنوان یک پدیده اجتماعی که در صورت فقدان آن آثار و نتایج منفی آن میتواند همه گیر و جامعه شمول باشد برخورد شود.
قاسمی با بیان اینکه شادی حلقه مفقود شده سلامت روان در بین مردمان ایران است به آثار روحی و روانی نبود شادی در کشور اشاره کرد و گفت: شادی و نشاط یک پدیده طبیعی و از نیازهای اساسی و لازمه زندگی انسان است. آمار بالای اختلالات روانی در بین مردم جامعه رابطه مستقیمی با نبود شادی و میزان افسردگی دارد.
هر چقدر در جامعهای سرکوب احساسات و محدودیتها بیشتر باشد به تناسب آن شادی کمرنگ و کمرنگتر میشود. مردم نیازمند آزادیهای فردی و اجتماعی معقول هستند، نباید به بهانههای واهی شادیهای جمعی را از مردم دریغ کنیم.
قاسمی بیعدالتی را نیز یک شاخص تاثیرگذار در افسردگی مردم برشمرد و گفت: مردم وقتی بیعدالتی میبینند افسرده میشوند. تضادهای طبقاتی و نبود رفاه اجتماعی یکی از علل از بین برنده شادی و ایجاد یاس در بین مردم است.
قاسمی با بیان اینکه مسئولان اگر هزینههایی را که سالهاست برای کاهش آسیبهای اجتماعی صرف میکنند، برای تامین رفاه و شادی و نشاط خانوادهها در سطح جامعه هزینه میکردند، امروز دغدغه هجوم آسیبهای اجتماعی را نداشتند، ابراز امیدواری کرد که ایجاد فضای شادی و نشاط در کشور صاحب متولی شود و در عمل سازمان یا نهادی معرفی شود که وظیفه تعریف شده آن ایجاد شادی و نشاط در سطح جامعه باشد.
از مهمترین عواملی که بر میزان رضایتمندی و شادی افراد اثر دارد، میتوان به دستمزد بالا و اختلاف طبقاتی اندک میان شهروندان یک جامعه اشاره کرد.
سرانه تولید ناخالص داخلی یکی از شاخصهای اندازهگیری رضایتمندی افراد از وضعیت معیشتی آنهاست مطالعات بسیاری نشان دادهاند که میزان شادی شهروندان یک کشور با این شاخص رابطه مستقیمی دارد.
سطح درآمد بالا به افراد امکان میدهد تا از سطح آموزش و بهداشت و رفاه مناسبتری برخوردار شوند و در تهیه مایحتاج اساسی زندگی به مشکل برنخورند و در وقت آزاد خود به تفریحات گوناگون بپردازند.
برخورداری از امنیت شغلی و اجتماعی، تبعیض جنسیتی حداقلی، بهرهمندی از آزادیهای اجتماعی و حقوق مدنی سبب میشود تا مردم یک کشور احساس رضایت بیشتری از زندگیشان داشته باشند.
در مقابل، اقتصاد ضعیف، فساد سیاسی، عدم امنیت، درآمد پایین، کمبود امکانات بهداشتی و درمانی، عدم برخورداری از رفاه اجتماعی و اقتصادی، سیستم آموزشی ناکارآمد و نداشتن آزادیهای فردی و اجتماعی سبب عدم رضایت از زندگی و سوق خوردن مردم به سمت غم و افسردگی است..
مجموعه این عوامل میتواند بر میزان امید به زندگی افراد نیز اثر بگذارد. امید به زندگی یک شاخص آماری است که نشاندهنده متوسط طول عمر افراد یک جامعه است. کشورهای توسعه یافته که شهروندانشان اغلب جزو شادترین مردم دنیا هستند، امید به زندگی بالاتری نسبت به شهرواندان کشورهای در حال توسعه و یا فقیر دارند.
براساس آمارها، مردم نروژ شادترین مردم جهان هستند و دانمارکیها در رده دوم قرار گرفتهاند و ایران در رتبهبندی شادترین کشورهای جهان در سال ۲۰۱۷ در ردیف ۱۰۸ جهان ایستاده است. وضعیت ایران نسبت به سال گذشته ۳ پله بدتر شده است. افغانستان در این رتبهبندی در ردیف ۱۴۰ جهان قرار دارد که وضعیتش نسبت به سال گذشته که رتبه ۱۵۴ را داشته، بهتر شده است.
قرار گرفتن در زمره کشورهای شاد دنیا، یا حتی فاصله گرفتن از قعر جدول مستلزم زیرساختهای لازم و مناسب است، برای این مهم کارهای زیادی لازم است انجام بدهیم. بخشی از آن از وظایف دولتمردان است، مانند بالا بردن شاخصهای رفاهی، از بین بردن نابرابرهای اجتماعی و… بخشی دیگر نباید منتظر اقدامات دولت بود و مردم هر شهر و دیاری میتوانند بهصورت خودجوش با برپایی مراسمهای سنتی و شاد که بخشی از تاریخ گذشته ما نیز بهشمار میرود رتبه شهر خود را ارتقا دهند.