عملکرد دوپامین
عملکرد دوپامین و تاثیر آن بر نگرش مثبت در افراد
۱۳۹۶/۱۲/۱۶
مشکلات زوج‌ها
مشکلات زوج‌ها و نکات طلایی که زوج‌ها باید بدانند
۱۳۹۶/۱۲/۲۳

دوپامین – داروهای پیش ساز دوپامین چیست ؟

دوپامین

لوودوپا در مغز به دوپامین تبدیل می شود (همان ماده شیمیایی که در ماده سیاه مغز نیز ساخته می شود و در کنترل حرکات نقش دارد). لوودوپا اولین بار در دهه ی ١٩۶۰ معرفی شد و با اینکه پس از آن دهها داروی جدید برای این بیماری ساخته شده، همچنان موثرترین داروی علائم حرکتی بیماری پارکینسون لوودوپا است. این دارو می تواند روی تمامی علائم حرکتی اصلی این بیماری موثر باشد (حتی کندی حرکت که ناتوان کننده ترین علامت بیماری پارکینسون است).

ماده ای بنام کاربی دوپا نیز درون قرصهای لوودوپا گنجانده می شود تا اثر لوودوپا را تشدید کند و از عوارض لوودوپا (بخصوص تهوع و استفراغ) بکاهد. لوودوپا نوعی اسید آمینه است. پروتئین های غذایی نیز از اسید آمینه تشکیل شده اند.

هم لوودوپا و هم اسیدهای آمینه ی پروتئین های غذایی از جدار روده جذب می شوند و بنابراین در صورتی که لوودوپا نزدیک وعده های غذایی مصرف شود جذب آن کند و ناقص خواهد بود چرا که اسیدهای آمینه ی پروتئینهای غذایی برای جذب شدن با لوودوپا رقابت می کنند. همین رقابت در موقع ورود اسیدهای آمینه غذایی و لوودوپا به مغز نیز وجود دارد. نتیجه اینکه بایستی بین هر وعده غذایی (بخصوص غذاهای پر پروتئین) و هر دوز لوودوپا فاصله زمانی باشد (ایده آل این است که هر دوز لوودوپا حداقل یک ساعت قبل از غذا یا دو ساعت پس از غذا مصرف شود).

تاثیر دوپامین در فرایند اعتیاد

هنگام بو کشیدن، تزریق یا خوردن ماده یی اعتیادآور، در بدن چه رخ می دهد؟ چرا این مواد باعث جست وجوی اجباری فرد برای آنها می شوند؟
چرا هنگام گذر از جای تهیه آن ماده یا مشاهده بساط مصرف یا دیدار با هم منقلی ها یا هم پیاله یی ها، هوس مصرف این نوع ماده ها در فرد بیدار می شود؟ چرا ترک اعتیاد می تواند طاقت فرسا و گاهی غیرقابل تحمل باشد؟ چرا دگرگونی هایی که یک ماده اعتیادآور به وجود می آورد، مدت ها پس از ترک مصرف آن، باقی می ماند؟ پاسخ همه این پرسش ها در مغز ما نهفته است.

 

دوپامین
استفاده نابجا از مواد اعتیادآور، دگرگونی هایی در مغز به وجود می آورد، نظام های انگیزشی آن را به یغما می برد و چگونگی فعالیت ژن های آن را تغییر می دهد. مغز یک معتاد هم از نظر فیزیکی و هم از نظر شیمیایی با مغز یک فرد عادی تفاوت دارد. هنگام تبدیل شدن یک مصرف کننده اختیاری به یک مصرف کننده اجباری، آبشاری از تغییرهای عصبی رخ می دهد که یکی از مهمترین آنها این است: کوکائین، نیکوتین، هروئین، آمفتامین و دیگر داروهای اعتیادآور، مرکز لذت مغز را تغییر می دهند.

پشت پرده مرکز لذت

وقتی مرکز لذت، که مرکز پاداش نیز نامیده می شود، فعال است، احساس خوشی و لذت در ما به وجود می آید. خوردن قطعه یی از یک کیک، مقداری ماکارونی یا هر غذای دیگری که دوست دارید، این مرکز را فعال می کند. برنده شدن در یک رقابت، پذیرفته شدن در یک آزمون، مورد ستایش قرار گرفتن و دیگر تجربه های خوشایند نیز این مرکز را فعال می کند. سلول های عصبی که مرکز لذت را می سازند، با زبان شیمیایی دوپامین با هم ارتباط برقرار می کنند.

این مولکول به عنوان پیام رسان عصبی از یک نورون (سلول عصبی) به نورون دیگر می رود، بر میزان آزاد شدن پیام رسان از نورون های دیگر تاثیر می گذارد و احساسی از خوشحالی ملایم تا سرخوشی شدید را به وجود می آورد. داروهای اعتیادآور غلظت دوپامین را در مرکز پاداش مغز افزایش می دهند.

این داروها نسبت به یک عمل رفتاری، خوردن یک غذای خوشمزه یا برنده شدن در یک مسابقه، غلظت دوپامین را بیشتر افزایش می دهند. البته هر دارو این کار را به شیوه متفاوتی انجام می دهد: کوکایین جلوی فعالیت مولکولی را می گیرد که در حالت عادی دوپامین هایی را که پیرامون نورون ها پخش شده اند، برداشت می کند. وقتی کوکائین همه جایگاه های روی این مولکول را که پروتئین ترابر نامیده می شود، اشغال کند، جایی برای دوپامین باقی نمی ماند. بنابراین دوپامین پیرامون نورون ها می ماند و مرکز لذت را روشن نگه می دارد.

آمفتامین ها

آمفتامین ها نیز مانع فعالیت پروتئین ترابری می شوند. به علاوه آنها باعث آزاد شدن دوپامین از کیسه های کوچکی به نام وزیکول می شوند که نورون ها، دوپامین را درون آنها اندوخته می کنند. دوپامین بیشتر به مفهوم تحریک شدن نورون های بیشتری در مرکز لذت است. هروئین نورون های دارای دوپامین را تحریک می کند تا این مولکول پیام رسان را به ناحیه یی از مرکز لذت به نام هسته آکومبًنس رها کنند. به علاوه، هروئین همان نورون هایی را تحریک می کند که مخدرهای طبیعی مغز آنها را تحریک می کنند. الکل باعث آزاد شدن دوپامین، سروتونین (که احساس خوشی را در ما تنظیم می کند) و مخدرهای ذاتی مغز می شود.

الکل میزان گلوتامات را نیز تغییر می دهد. این پیام رسان عصبی، نورون هایی را تحریک می کند که باعث سرخوشی آغازین الکل می شوند. به علاوه، الکل میزان تولید مولکولی به نام گابا را تغییر می دهد. گابا از تحریک شدن نورون ها می کاهد و در نهایت بیشتر الکل نوش ها را خواب آلود می سازد.

دوپامین

خوشی به ناخوشی می رسد

تا اینجای داستان، زیاد بد نیست، مرکز لذت تحریک می شود و فرد سرخوشی فراوانی را تجربه می کند. اما یک داروی اعتیادآور در درازمدت نمی تواند چنین اثرهایی داشته باشد. با مصرف پیوسته دارو، دگرگونی های پایداری در مغز به وجود می آید: مصرف داروی اعتیادآور، تعداد گیرنده های دوپامین را کاهش می دهد.

گیرنده ها به زبان ساده دستکش های مولکولی هستند که روی نورون ها قرار دارند و پیام رسان های عصبی در حال گذر را همانند توپ پرتاب شده، به چنگ می آورند. اما هرچه مصرف داروی اعتیادآور ادامه پیدا کند، شمار گیرنده های دوپامینی بیشتر کاهش می یابد زیرا مغز تلاش می کند مرکز لذت را که بیش از اندازه فعال شده است، از راهی آرام کند.

داشتن گیرنده کمتر به مفهوم این است که دوپامین کمتری به دام می افتد و در نتیجه، مرکز لذت آرام می شود. اما اکنون قانون «نتیجه های ناخواسته» به اجرا درمی آید. وقتی شمار گیرنده های دوپامین کاهش یابد، ضربه یی که برای ایجاد خوشی و لذت به کار گرفته می شود، کارساز نیست.

این رویداد، اساس مولکولی تحمل است. یعنی، دارو پس از مصرف پیوسته، همان اثرهای آغازین را ندارد و معتاد برای به دست آوردن سرخوشی آغازین، باید مقدار مصرف خود را بالاببرد. اما مشکل بدتری هم وجود دارد.

نابودی گیرنده های دوپامین

نابودی گیرنده های دوپامین به مفهوم این است که تجربه هایی که در حالت عادی احساس خوشی و لذت به وجود می آورند، عقیم می مانند. یک غذای خوشمزه، یک گفت وگوی جالب یا یک پیغام عالی، هیچ کدام به اندازه دوران پیش از اعتیاد، هیجان و خوشی به پا نمی کنند. از این رو معتادان به این باور می رسند که تنها راه فرار از احساس بیچارگی و درماندگی، اضطراب و نگرانی و حتی افسردگی، مصرف داروی بیشتر است.

به عبارت دیگر، مصرف آغازین ممکن است برای به دست آوردن خوشی و لذت باشد، اما اعتیاد به خاطر دوری از حقارت، نگرانی و ناامیدی بی پایان است. درد و رنج ترک اعتیاد نیز نتیجه مستقیم دگرگونی هایی است که دارو در دستگاه دوپامینی مغز به وجود می آورد. ترک اعتیاد و پرهیز از مصرف دارو، مغز را از تنها منبع دوپامینی که احساس خوشی را می آفریند، محروم می سازد.

بدون آن به نظر می رسد زندگی ارزش زندگی کردن را ندارد. برای نمونه، وقتی یک هروئینی به هروئین مورد نیاز خود دست پیدا نمی کند، به شدت به درد حساس می شود، پیوسته به دل آشوبی و تهوع دچار می شود و لرزش غیرارادی دارد. از این رو، متخصص ها، اعتیاد را نوعی بیماری مغزی می دانند: بیماری که با عمل ارادی مصرف دارو آغاز می شود، اما وقتی فردی به این بیماری دچار شد، دیگر نمی توان به او گفت: «بس کن»، درست همان طور که به یک سیگاری نمی توان گفت به آمفیزم دچار نشو. خلاصه، آغاز کار ممکن است ارادی باشد، اما پایان این طور نیست.

دوپامین

بازگشت خرابکار

اگرچه پایه زیست شناختی اعتیاد، تحمل دارو و ترک اعتیاد تا حدود زیادی شناخته شده است، توضیح بازگشت این بیماری مشکل تر است. پرهیز از مصرف دارو اجازه می دهد گیرنده های دوپامین به حالت عادی بازگردند. بنابراین، پس از دوره یی درد و رنج ترک اعتیاد، مغز هوس دارو را رها می کند.

اما اعتیاد در عمل یک بیماری بازگشت کننده است. مرکز لذت، که به مرکز اعتیاد تبدیل می شود، ارتباط نزدیکی با حافظه دارد و خاطره های بهره گیری نادرست از دارو به اندازه یی با دوام است که حتی مشاهده یک بازوی عریان می تواند بار دیگر آنها را زنده کند. مانند سگ پاولف که هنگام شنیدن صدای زنگ «زمان غذا»، آب در دهانش جمع می شد، معتاد هنگام دیدن، شنیدن یا بوییدن پسمانده های مصرف داروی مخدر، آرزوی مصرف دارو را در سر می پروراند.

بازگشت اعتیاد ممکن است بازتاب تغییرهای ژنتیکی بادوام باشد.

داروها می توانند به صورت کلیدهای DNA رفتار کنند و ژن ها را خاموش یا روشن کنند. برای نمونه، اعتیاد به کوکایین باعث کاهش فعالیت ژنی می شود که در تولید گیرنده های دوپامین نقش دارد. اگر این ژن پیوسته غیرفعال بماند، اساس بازگشت اعتیاد را پی ریزی می کند. ژن ها ممکن است دست کم تا اندازه یی توضیح دهند چرا برخی بیش از دیگران در خطر اعتیاد قرار دارند.

پژوهشگران دریافته اند همان دستگاه دوپامینی که داروها آن را فعال می کنند، با تجربه های تازه نیز می تواند روشن شود. از این رو پیشنهاد شده است افرادی که در پی تجربه کردن «چیز تازه بعدی» هستند، ممکن است تلاش کنند همان دستگاه دوپامینی اصلی را تحریک کنند. اگر آنان تجربه تازه یی انجام ندهند، ممکن است آن را به نحوی با داروها انجام دهند. در حقیقت، افرادی که وسواس گونه در پی تازگی هستند، بیش از افرادی که به چیزهای پیشین خشنود هستند، به استفاده نادرست از داروها گرایش دارند. به نظر می رسد به دنبال تازگی بودن، اساس ژنتیکی دارد.

بنابراین شاید اعتیاد نیز یک عامل وراثتی داشته باشد. البته ژن ها می توانند خطر اعتیاد را نیز کاهش دهند. بسیاری از آسیایی ها گونه هایی از ژن هایی را دارند که سوخت و ساز الکل را تنظیم می کنند. در نتیجه، آنان پس از نوشیدن الکل واکنش شدیدی تری از خود نشان می دهند که به صورت برافروختگی، تهوع و تپش قلب شدید خود را نشان می دهد. این واکنش می تواند نوعی دفاع ذاتی در برابر الکلیسم باشد، زیرا مردم دوست دارند از چیزهایی که آنان را ناراحت می کند، دوری کنند.

دوپامین

کاش دوری از اعتیاد برای دیگران نیز به همین سادگی بود معتاد شوید

از سه دهه پیش، دانشمندان می دانستند که مغز، مواد روانگردان تولید می کند. نخستین بار موادی به نام اًنکفالین ها به عنوان مخدرهای طبیعی بدن معرفی شدند و خیلی زود هم ساخت های طبیعی همه داروهایی که نادرست استفاده می شوند، در مغز شناسایی شد. این مواد به عنوان آرام بخش های طبیعی بدن کار می کند و بسیاری از آنها مرکز لذت را فعال می کنند. اما مرکز لذت فقط برای خوشی و آرامش نیست.

دانشمندان باور دارند که فعال شدن این مرکز محرک اصلی انگیزش و مشوقی برای فراگیری و تکرار است. خوردن غذا ممکن است عمل خوشایندی باشد، اما هدف اصلی از این رفتار، حفظ زندگی است. لذتی که با بوهای مطبوع و شکم پر همراه است، انگیزه و محرکی برای ترغیب کردن جاندران به عادت خوردن است تا بقای آنها تضمین شود.

مغز مدارهایی دارد که مرکز لذت را با رفتارهای سازشی پیوند می زنند.

مغز مدارهایی دارد که مرکز لذت را با رفتارهای سازشی پیوند می زنند. این مدارها به تجربه مفهوم و اهمیت می بخشند. مفهوم پیدا کردن تجربه به ارزیابی نیاز دارد. پس از ارزیابی، رفتار مغز برای تدبیر سازشی تنظیم می شود. این فرآیند مفهوم بخشیدن به تجربه به ذخیره خاطره ها و در نهایت یادگیری نیاز دارد.

مغز برای کمک کردن به این یادگیری، تجربه ها را به احساس ها پیوند می زند. از این رو، ما علاوه بر اینکه از خواندن کتاب می آموزیم، از این کار لذت هم می بریم و این سرخوشی را می توانیم تا اندازه یی تقویت کنیم که بی کتاب چون معتاد بی دارو باشیم. خلاصه اگر از خوردن، آشامیدن، ورزش کردن، مطالعه کردن و خلاصه از زندگی لذت می بریم، به مخدرهای ذاتی و مرکز اعتیاد ذاتی آن مدیون هستیم. اگر اعتیاد چهره زندگی را برای برخی تاریک کرده است، به علت تداخل عمل مخدرهای بیرونی با مخدرهای درونی است. به نظر می رسد خوشبختی و تیره بختی ما در دست اعتیاد است. بنابراین برای رهایی از اعتیاد باید به فعالیت ها و رفتارهای مثبت معتاد شویم.

3 دیدگاه ها

  1. Zed گفت:

    خیلی کامل و صحیح بود
    ممنون

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *