همانطور که در مقاله” موانع و راهکارهای دانش آموز کارآفرین” به صورت خلاصه اشاره کردیم، هدف اصلی و کارکرد اصلی فرایند هدایت و مدیریت دانش آموزان به سمت کارآفرینی درآمدزایی نیست. اگر این هدف نیز به عنوان یکی از موضوعات اصلی همواره مورد توجه قرار دارد.
ترویج کارآفرینی در بین دانش آموزان و هدایت مدارس و خانواده در مسیر حمایت و پشتیبانی از دانش آموزان کارآفرین هم اهداف و هم کارکردهای حساس و متعالی عدیدهای را دنبال میکند که برخی معطوف به زندگی خود دانش آموزان و خانواده های آنان است و برخی به سیاست ها و اهداف کلان کشور مربوط میشود.
هدایت دانش آموزان به سمت کارآفرینی باعث میشود هوش هیجانی نوجوانان تقویت شده و آنان از نظر استقلال و بلوغ فکری و روانی به نتایج مطلوبی دست یابند و بتوانند در آینده به انسانهایی خلاق، ایده پرداز، مسئولیت پذیر و مولد و کارآمد برای خود و کشور تبدیل شوند و شکوفایی زندگی شخصی خود و زندگی اجتماعی هم میهنان خود را رقم بزنند.
بنیان و بنمایه موفقیت و پیشرفت هر فردی اعتماد به نفس و خودباوری است. فردی که دارای خودباوری نیست هرگز نمیتواند از مسیر آزمودن تجربیات و فعالیتهای مختلف در مسیر شناسایی توانایی های درونی خویش و شکوفاسازی استعدادها و ظرفیت های شگرف خویش گام بردارد.
این خودباوری است که به دانش آموز اجازه میدهد ابراز وجود کنند، مسئولیت بپذیرند و با دست زدن به اقدام و عمل، مهارت، آگاهی و دانش کاربردی خود را تقویت کنند.
این خودباوری است که به نوجوان اجازه میدهد ترسهای خود مخصوصاً ترس از شکست و سرزنش شدن را کنار بزنند و به صورت عملی قابلیت های خود را بیازمایند و به واسطه آزمودن و تمرین سلایق و استعدادهای خود را بشناسند.
برای مثال کودکی که در بین اعضای خانواده خود دارای اعتماد به نفس است، ممکن است در جمع همکلاسی های خود یا جمع دوستان خود خیلی نتواند خودباوری خود را حفظ کند. از این رو حضور مستمر و موثر او در فعالیتهای کلاسی به مرور باعث میشود در این اجتماع کوچک نیز کم کم خودباوری خود را به دست آورد.
حال که با اهمیت خودباوری و فرایند تدریجی رشد و تقویت آن آشنا شدیم باید اذعان کنیم که هدایت دانش آموزان به سمت کارآفرینی باعث میشود آینده سازان کشور به مرور و به صورت عملی در مشاغل و فعالیتهای مختلف توانایی های خود را به محک آزمون بگذارند که این امر به خودشناسی آنها کمک میکند. در ادامه نیز با شناسایی و بکارگیری توانایی های خود و ارایه نتایج و کارکردهای به نسبه مطلوب، اعتبار خود را بالا برده و بدین واسطه خودباوری خود را افزایش دهند.
این امر باعث میشود کارآفرینی با تقویت عملی مهارت خودشناسی و خودباوری دانش آموزان، بنیان ذهنی و روانی خوبی را برای حرکت آنها در مسیر موفقیت ایجاد کند.
یکی از بزرگترین ایرادات نوجوانان و جوانان که باعث میشود نتوانند آنچنان که باید و شایسته است قابلیتهای خود را به منحصه ظهور برسانند و به افراد مولد و موثر برای خانواده و جامعه خویش تبدیل شوند، آن است که تا سالهای نسبتاً زیادی بعد از بلوغ، همچنان از نظر ذهنی و روانی به خانواده خود وابسته هستند.
البته چنین نقصی در شرایطی که محیط خانواده ها، مدارس و جامعه بستر مناسبی را برای شناسایی توانایی ها و انتخاب صحیح مسیر زندگی در اختیار نوجوانان و دانش آموزان قرار نمیدهد، امری بدیهی است.
در نتیجه اغلب دانش آموزان ایرانی حتی بعد از ورود به دانشگاه و بعد از آن نیز انتظار دارند دولت یا خانواده شان شرایط مناسبی را برای کار و زندگی آنان فراهم کند که این امر به کاهش تعهد و مسئولیت پذیری آنان نیز منجر میشود. به طوری که حاضر نیستند عنان و افسار زندگی خویش را به صورت کامل در اختیار بگیرند و با تلاش، سختکوشی و اراده بر مشکلات و نواقص فائق آیند.
این در حالی است که هرکس برای موفقیت و تبدیل شدن به یک فرد توانمند، معتبر و مولد نیازمند استقلال فکری و روانی است و باید یاد بگیرد، به جای ترسیدن از مشکلات، از مسیر مواجهه موثر با آنان قابلیت ها و مهارت های خویش را ارتقا دهد.
در این بین کارآفرینی با مهیا کردن زمینه هایی مناسب برای دانش آموزان به منظور شناسایی توانایی های خود به آنان اجازه میدهد مسئولیت فعالیتها و کارهای مختلفی را برعهده بگیرند و بدین واسطه ضمن تقویت مهارت تعهد و مسئولیت پذیری، با کسب لذت از تجربیات موفق در حوزه کسب و کار های مختلف، نگرش وابستگی را کنار گذاشته و به جای تکیه بر حمایتهای بیرونی، بر تواناییهای و انگیزه های آزموده شده خویش تکیه کنند.
کارشناس علوم انسانی و تربیتی تعاریف متفاوتی درباره بلوغ ارایه میدهند. در این بین روانکاوان اجتماعی یک تعریف شایسته و کارآمد از بلوغ ارایه میکنند:
بلوغ یعنی توانایی لذت بردن از فرایند جنگیدن با مشکلات و سختیهای زندگی
بر خلاف افراد بالغ، افرادی که از بلوغ چندانی برخوردار نیستند، همیشه تصور میکنند برای حرکتهای بزرگ و کسب موفقیت های شگرف، باید از شرایط ایده الی برخودار باشند. اینگونه افراد تا وقتی که احساس نکنند تمام شرایط حامی و مهیاست، دست به اقدام به برای بهبود شرایط خود و دیگران نمیزنند و به جای واقعبینی، درگیر اوهام و تخیلهای ویرانگر میشوند.
در واقع چنین افرادی، از آنجایی که شرایط پیرامونی خود را خیلی مساعد نمی بینند، یا در تخیل و رویا به دنبال آرزوهای خود میروند و یا با چشم بربستن بر واقعیتها و مشکلات، تلاش میکنند شرایط را برای خود مطلوب جلوه دهند.
متاسفانه به واسطه اینکه نظام تربیتی خانواده ها و مدارس ما، تا جای ممکن بچه ها را از دنیای واقعی و ویژگیهای به ظاهر خشن آن دور نگه میدارند، بچه ها نمیتوانند قوه واقع بینی خود را تقویت کنند و از این رو به واسطه عدم مواجهه با فعالیت های واقعی، مهارت مدیریت امکانات و داشته های خود را نیز یاد نمیگیرند.
این در حالی است که هرکس برای موفقیت در زندگی و کسب و کار خود در آینده به صورت جدی به مهارت مدیریت امکانات و داشته ها نیازمند است.
در این بین هدایت نوجوانان به سمت کارآفرینی، این فرصت طلایی را در اختیار آنان قرار میدهد که به صورت محدود و مدیریت شده، با دنیای واقعی (خارج از دنیای کودکی خود در مدرسه و خانواده) آشنا شده، با مشکلات به صورت کنترل شده دست و پنجه نرم کرده و بدین واسطه هم قدرت واقع بینی خود را تقویت کرده و هم یاد بگیرند که از امکانات و داشته های خود به خوبی برای دستیابی به اهداف خویش بهره ببرند.
از آنجایی که اغلب دانش آموزان ایرانی به واسطه عدم شناسایی تواناییها و علایق واقعی خود، صرفاً در مسیر تحصیل که توسط خانواده و دولت برای آنها طراحی شده حرکت میکنند، خیلی هدفمند نیستند و به واسطه عدم شناسایی چشمانداز زندگی، نمیتوانند از نشاط و انگیزه لازم برخوردار شوند.
این در حالی است که کارآفرینی به آنها اجازه میدهد، با شناسایی توانایی های خود و محک زدن امور مختلف، بتوانند به شکل مطلوبتری برای آینده خود تصمیم گیری کرده و چشمانداز و هدفی صحیح را برای خود ایجاد کنند.
این نکته غیر قابل انکار است که وقتی انسان دارای هدفی مشخصی است و در مسیر دستیابی به آن حرکت میکند، بزرگترین مشکلات و سختی ها نیز نمیتواند انگیزهها و طراوت زندگی او را کمرنگ کند.
انسان موجودی اجتماعی است و چه به عنوان یک کارمند، چه به عنوان مدیر و چه به عنوان یک کاسب، برای موفقیت باید بتواند توانایی ارتباط سازی و مدیریت ارتباطات خود را تقویت کند.
ورود دانش آموزان به حوزه کارآفرینی و فعالیت آنها در کسب و کار های مختلف، این امکان را در اختیارشان قرار می دهد که به صورت عملی در ارتباط با انسانهای مختلف (نه فقط دانش آموزان و هم سن و سالان خود) قرار گیرند و بدین واسطه با مشکلات و فرصت های روابط انسانی به شکل مطلوبی آشنا شوند.
بدین واسطه آنها به صورت عملی و تجربی یاد میگیرند که چگونه باید روابط سازنده و موثر با دیگران ایجاد کنند و از این مسیر از توان و ظرفیت جامعه انسانی برای نیل به اهداف و خواسته های خود بهره بگیرند.
کارآفرینی به دانش آموزان یاد میدهد که روابط انسانی در عین پیچیدگی ها و مشکلات خاص خود، بسیار مهم و ضروری است و هرکس برای موفقیت باید مهارت مدیریت روابط خود با دیگران را به خوبی یاد گیرد.
جالب اینجاست که دانش آموزان کارآفرین، به واسطه تمرین کردن روابط انسانی، از هوش هیجانی و عاطفی بهتری نیز برخوردار شده و به خوبی میتوانند احساسات و هیجانات (مثبت و منفی) خود و دیگران را شناسایی و مدیریت کنند.
همانطور که پیش از این نیز تاکید کردیم شکوفایی اقتصادی و توسعه پایدار یک کشور در گرو تقویت تولید و صنعت است و خود این مهم نیز نیازمند برخوردار یک کشور از نیروهایی خلاق، متعهد و مولد است. نیروهایی که به جای بهانه جویی و وابستگی، خود آستینهایشان را بالا میزنند تا با مشکلات دست و پنجه نرم کنند و با مدیریت کنار زدن آنها شرایط خود و دیگران را بهبود بخشند.
اینکه عمده مردم یک کشور انتظار داشته باشند دولتها برایشان کار و زندگی مطلوب آماده کنند، یک آفت بزرگ برای یک جامعه است. مگر دولتها بدون مشارکت و مسئولیت پذیری آحاد مختلف مردم میتواند سیاست های کلان و ارزشمند خود را دنبال و محقق کند؟
بنابراین اگر کشور ما خواسته آیندهای درخشان و مطلوب است، باید از هم اکنون برای تربیت نسلهای آینده و نیروی کاری خود برنامه ریزی کند. از این رو دولتها موظف هستند از همین امروز کودکان و نوجوانان را در مسیر صحیح رشد قرار داده و نگرش ها، مهارت ها و آگاهی های مطلوب را در آنان ایجاد کنند.
یکی از بهترین و موثرترین روشها برای نیل به این مهم، هدایت نوجوان و دانش آموزان به سمت کارآفرینی است. این امر باعث میشود دانش آموزان از سنین پایین، مهارتهای مربوط به کسب و کار را یاد گرفته و به واسطه آزمودن و اثبات توانایی های خود، فعل خواستن و توانستن را به خوبی صرف کرده و به جای افرادی منفعل و وابسته، به نیروهایی خلاق، مسئولیت پذیر و مولد تبدیل شوند.