در مقالات قبلی به طور مفصل به این موضوع پرداختیم که نوجوانان در دوران بلوغ، علاقه و اشتیاق زیادی برای اثبات خود، شناسایی و بروز توانمندیهای خویش و همچنین ساختارشکنی و پس زدن روشهای سنتی و عرفی دارند.
این امر به دلایل مختلف هم بدیهی و هم فراگیر است. از جمله اینکه نوجوانان در آستانه بلوغ، کم کم از نظر ذهنی و روانی خود را از والدین خویش مستقل کرده و به دنبال هویتی جدید و جذابتر برای خود میگردند.
آنها در این دوره تمایل دارند جایگاه و اعتباری جدید و مستقل را در خانواده، مدرسه و جامعه برای خود رقم بزنند و به واسطه اینکه نیازمندیها و سلایق مختلفی نسبت به والدین و بزرگترها دارند، تلاش میکنند با رد کردن نظریات فعلی و ساختارهای سنتی و از مسیر نوآوری و خلاقیت، توانایی های شگرف خود را به دیگران اثبات کرده و بدین واسطه جایگاه و اعتباری مقبول را برای خود رقم بزنند.
بنابراین به جرات میتوان گفت که اگر نوجوانان در شرایط مناسب و حمایت کنندهای قرار گیرند، به صورتی درونی انگیزهها و قابلیتهای کارآفرینی بالایی دارند اما اینکه چرا این قابلیتها در مرحله عمل به ظهور نمیرسد و متاسفانه خیل عظیمی از نوجوانان ما به جای کارآفرین شدن و مولد شدن تبدیل به نیروهایی مصرف کننده و وابسته میشوند که چشمشان به دست و دهان بزرگترهاست تا موقعیت و شرایط زندگی و کار آنها را بهبود بخشند، جای تامل و بررسی زیادی دارد.
قطعاً در این زمینه موانع عدیده و مشکلات متعددی وجود دارد که قابلیتها و انگیزه های کارآفرینی نوجوانان را تخریب کرده و ذهنیت آنها را به سمت و سویی غلط و زیانبار هدایت میکند.
در ادامه به برخی از این موانع و مشکلات اشاره میکنیم:
یکی از مهمترین موانع کارآفرین شدن دانش آموزان سیستم نادرست نظام آموزشی کشور است که اصولاً فرصت و شرایط مناسبی برای مهارتآموزی و تجربه اندوزی را در اختیار دانشآموزان قرار نمیدهد و به آنها اجازه نمیدهد از طریق آزمودن حرفهها و فعالیتهای مختلف زمینههای استعدادی و سلیقهای خود را به درستی شناسایی کنند.
در واقع مدارس به محلی تبدیل شدهاند که تقریباً تمامی اوقات دانش آموزان را به کلاسهای نظری و آموزشهای تئوریک اختصاص میدهند و از طریق آزمونها و ارزیابیهای ناصواب و ناکارآمد، ملاک ارزشمندی و موفقیت یک دانشآموز را صرفاً به یادگیری این علوم و بازتاب دادن حفظیات خود در آزمونهای کتبی و شفاهی مرتبط میکنند.
بدین ترتیب دانش آموز (و والدین او)، وقتی احساس غرور، اعتبار و موفقیت میکنند که نتایج این آزمونها و نمرات کسب شده مطلوب بوده و دانش آموز توانسته باشد حجم سنگینی از اطلاعات و دانش نظری و متاسفانه غیر مفید و غیر کارآمد را در هنگام آزمون به درستی به یاد آورده و بکار گیرد.
اما نه تحولات صورت گرفته آنچنان چشمگیر و مفید بوده که دانشآموزان پس از هر سال تحصیل و رفتن به مقطع بالاتر مهارتهای کاربردی و تجربیات خاصی در حوزه کسب و کار به دست آورند و نه معلمان و مربیان مدارس آموزشهای لازم برای تدریس و انتقال این مهارتها را به درستی کسب کردهاند.
جالب است بدانید که تقریباً بیش از دو دهه از مطرح شدن اهمیت آموزش مهارتهای مختلف از جمله مهارتهای زندگی و مهارتهای اجتماعی در آموزش و پرورش میگذرد اما هنوز نه خود آموزش و پرورش و نه مدارس، پروژه یا برنامهای قابل قبول و فراگیر را در این زمینه طراحی نکرده و به اجرا در نیاوردهاند.
اینگونه مدارس صرفاً با برگزاری کلاسهای فوق برنامه درستی مثل کلاسهای آمادگی کنکور، آمادگی المپیاد و مواردی از این دست، در همان مسیر ناصواب کلی نظام آموزش و پرورش کشور حرکت میکنند و چه بسا به واسطه سختگیری های بیشتری که نشان میدهند، آثار مخرب بیشتری را نیز بر ذهنیت، روان و انگیزههای نوجوانان به بار میآورند.
در چنین شرایطی، وقتی عمده وقت و انگیزههای نوجوان به سمت یادگیری اطلاعات و دانش نظری و حفظی سوق داده میشود و فرصت و زمان چندانی برای آنان برای آزمودن حرف و مشاغل مختلف و یادگیری علوم و تکنولوژیهای کاربردی باقی نمیماند، چگونه میتوان انتظار داشت داشت دانشآموزان ما به سمت کارآفرینی هدایت شوند؟
لازم است در مدارس کشور و در بین ساعات معمول کلاسهای درسی، ساعاتی برای آشنا کردن کودکان با مشاغل و فعالیتهای مختلف، چگونگی کار آنها و همچنین اهمیتشان در زندگی امروزی اختصاص داده شود.
در گام نخست مدارس غیر انتفاعی میتوانند با دعوت از نخبگان و حرفه های صنایع، صنوف و کسب و کارهای مختلف به مدارس، از آنها بخواهند به صورت عملی دانشآموزان را با مشاغل خود آشنا کنند.
بدیهی است بازدید از کارخانهها، شرکتها و برندهای مختلف نیز در این زمینه میتواند بسیار کارگشا باشد. چه بسا در میان همین بازدیدها و فعالیتها، برخی از دانش آموزان رشته کاری مورد علاقه خود را پیدا کرده و در مسیر شناخت بیشتر و تجربه آموزی در آنها گام بردارند.
عامل مهم و فراگیر دیگری که موانع مهم و بزرگی را در مسیر هدایت
دانش آموزان به سمت کارآفرینی ایجاد میکند، نگرش ناصواب خانواده و جامعه به اعتبار یک نوجوان و جوان است.
این عامل که هم نتیجه عامل الف و هم به نوعی تشدید کننده آن است، به افراد یاد میدهد که ارزش و اعتبارشان، نه در گرو یادگیری مهارتهای کاربردی، خلق کسب و کارهای مختلف، مولد بودن در عرصه صنعت و تولید و …، بلکه در طی کردن سریع مدارج تحصیلی با سرعت و کیفیت بالا و همچنین دریافت مدارک علمی و دانشگاهی از مراکز آموزشی معتبر است.
کما اینکه اگر یک برادر از خانوادهای، یکی در دانشگاهی مثل صنعتی شریف تحصیل کند و مدرک فوق لیسانس مهندسی خود را معدل بالا کسب کند، در بین اقوام و حتی جامعه از ارزش و جایگاه بالاتری نسبت به برادر دیگر خود که مثلاً یک کارگاه تولید کلید و پریز برق تاسیس کرده و با زحمت در حال خلق محصولاتی جدید و نوآورانه است، برخودار خواهد بود.
خواسته ما از نسلهای بعدی همیشه این بوده و هست که در مقاطع مختلف بهترین نمرات را کسب کنند و مدارک علمی و آکادمیک معتبری را کسب کنند.
در کجای دنیا شما مردمی را سراغ دارید که میلیونها تومان پول را که به سختی حاصل کردهاند خرج تحصیل فرزند خود و موفقیت او در آزمون کنکور کنند تا وی به یک دانشگاه خوب دولتی برود و بعد چندسالی نیز با مدرک دانشگاهی منتظر دولتها بماند تا برای او کار و فرصتی شغلی ایجاد کنند. در این مدت نیز همچنان از نظر مالی سربار خانواده خود باشد؟
رسانه های مختلف مخصوصاً صدا و سیما میتوانند نقش بسیار مهمی در اصلاح نگرش آحاد مختلف جامعه نسبت به موفقیت و ارزش انسانها داشته باشند و با ارایه برنامههای آموزنده، اهمیت کارآفرینی و مولد بودن افراد را تبیین کرده و این ارزش را جایگزین ارزشهای اعتباری مثل مدارک دانشگاهی کنند.
نکته دیگری که متاسفانه مانع گرایش اغلب نوجوانان به سمت کارآفرینی
میشود، آن است که اغلب والدین ایرانی تصور میکنند حمایت و پشتیبانی مفید و واقعی از فرزندانشان این است که اجازه ندهند اصطلاحاً آب در دل آنها تکان بخورد.
بدین ترتیب آنها کار کردن فرزندان خود که باعث تجربه اندوزی و مهارت اندوزی آنان میشود را نه تنها مفید و ارزشمند نمیشمارند، بلکه این امر را به نوعی باعث کسر شان و اعتبار خود تلقی میکنند. شنیدن جملاتی شبیه مورد زیر در این شرایط امری بدیهی است:
این در حالی است که اصولاً هدف اصلی کار کردن نوجوانان و ورود آنها به عرصه کارآفرینی اصلاً درآمدزایی نیست. بلکه هدف آن است که کودکان از طریق آزمودن مشاغل مختلف هم سلیقه و استعدادهای خود را کشف کنند و هم با کسب تجربه و مهارت، به یک کارآفرینی مولد و مثمر ثمر برای خود و جامعه تبدیل شوند.
دولتها میتوانند از طرق مختلف از جمله از مسیر ارایه مشوقهای مالیاتی و … به صنوف و صنایع مختل، بستر اشتغالهای موقت دانش آموزان در مشاغل مختلف را فراهم آورده و از این طریق زمینه تجربه اندوزی و مهارت آموزی آنان را فراهم آورند.
برای مثال دولتها میتوانند در تعامل با انجمنها و اتحادیه های صنفی و صنعتی این فرصت را فراهم آونرد که موسسات، شرکتها، کارگاه ها و کارخانه های مختلف در ایام تابستان (به طوری که به درس و تحصیل لطمه وارد نیاید)، دانش آموزان را به عنوان کارآموز به استخدام خود در آورند و زمینه آشنایی آنها با صنوف، صنایع و مشاغل مختلف را ایجاد کنند.
متاسفانه امروزه این فرهنگ تقریباً به کلی از یاد رفته و باعث شده نوجوانان و جوانان به کلی از تجربیات استادکاران ماهر دور و مهجور بمانند.
دولتها میتوانند با طراحی برنامههای مفید این فرهنگ را زنده کرده و از این مسیر گامی موثر در شکوفاسازی آینده کشورمان بر دارند.
همانطور که میدانید اغلب کارشناسان و نخبگان علوم انسانی و اجتماعی، اعتقاد دارند عصر تکنولوژی عصر اقشار ضعیف و محروم دنیاست. چراکه تکنولوژیهای جدید با تسهیل امور و چرخش سریع و جامع اطلاعات، این امکان درخشان را فراهم آوردهاند که افراد با هر توانایی و ظرفیت خانوادگی و اجتماعی بتوانند به بهترین اطلاعات دسترسی داشته و به سرعت و به سهل ترین روشهای ممکن قابلیتهای ممکن را به نمایش بگذارند.
برای مثال میتوان به سایت یوتیوب اشاره کرد. سایتی که به افراد مختلف اجازه داده از مسیر ساخت کلیپ از هنر یا فعالیت خود به سرعت شهرتی جهانی و به دنبال آن درآمد و اعتباری قابل قبول دست یابند.
اما متاسفانه در کشور ما به دلیل اینکه دولتها، نظام آموزش و پرورش و البته خانوادهها آموزش چندانی در این زمینه ارایه نمیکنند و به جای فرهنگسازی و آموزش در حوزه چگونگی بهرهمندی از فضای مجازی و تکنولوژی های جدید، رویکردی سلبی و انتقادی را در پیش گرفته اند، کودکان و نوجوانان به خوبی از شیوه های کاربردی و مفید استفاده صحیح از تکنولوژیهای جدید آگاه نشده و بدین واسطه نمیتوانند به درستی از این فرصتهای درخشان استفاده کنند.
امروز بسیاری از نوجوانان و دانش آموزان ما دارای یک تلفن یا تبلت هستند اما به دلیل اینکه فرهنگسازی و آموزش لازم در این حوزه صورت نگرفته، اغلب آنان روی به استفادههای نادرست از این ابزارها و فضای مجازی آورده و به جای کسب تجربه، دانش و مزیت از مزیتهای دنیای مدرن، آلوده به انواع آسیبها و آفتها میشوند.
راهکار:
بدیهی است که بهترین راهکار برای بسترسازی مناسب به منظور بهرهمندی نوجوانان و دانش آموزان از تکنولوژیها و بسترهای تکنولوژیک جدید آن است که ما یکبار برای همیشه رویکرد سلبی و انتقادی که تنها به بیان ضرر و زیانها بسنده کرده و از طرق مختلف مثل فیلتر کردن، تلاش میکند راهکار دسترسی افراد به این تکنولوژیها را محدود کند، رویکرد آموزشی و فرهنگسازی را در پیش بگیریم.
ما نمیتوانیم چشم خود را بر تحولات رخ داده در جهان پیرامون خود ببندیم و تنها تلاش کنیم از مسیر سدسازی و فیلتر کردن جلوی آسیب و زیان را بگیریم. ما نمیتوانیم نسل جدید را که عاشق و شیفته تکنولوژی هستند از این مزایای نوظهور محروم کنیم و انتظار داشته باشیم آیندهای درخشان نیز در انتظار کشورمان و نسلهای آینده مان باشد.
روش بهبود شرایط حاضر و بهرهمند کردن دانشآموزان از فضای مجازی و تکنولوژیهای جدید تنها در گرو آن است که به آنها یاد دهیم روش صحیح استفاده از آنها چگونه است و افراد چگونه میتوانند با بهره مندی صحیح از فضای مجازی، اینترنت و تکنولوژیهای نو ظهور به سرعت به پیشرفت و موفقیتهای شگرف دست یابند.
تمام افراد آگاه و کارشناسان عرصه اقتصادی اذعان میکنند که شکوفایی اقتصادی هر کشوری در گرو تقویت چرخه صنعت و تولید در کشور و تبدیل شدن افراد مختلف آن جامعه به افرادی مولد، خلاق و مبتکر است.
اما متاسفانه در کشور ما دو باور غلط و زیانبار رواج یافته که متاسفانه از گرایش افراد به سمت کارآفرینی و تولید جلوگیری میکند.
از آنجایی که شرایط و فرایند استخدام در کشور ما بیشتر از آنکه بر اساس توانمندیها و شایستگیهای عملی افراد باشد، بر مبنای مدارک و تحصیلات تکیه دارد، در نتیجه خانواده بیش از هر چیز بر تحصیل فرزندان خود تاکیدمیکنند و خیلی ایدههای کارآفرینانه فرزندان خویش را بر نمیتابند.
این دو باور شوم که متاسفانه بسیار فراگیر نیز میباشد، باعث میشود افراد خیلی روحیه و انگیزهای برای کارآفرینی و پیگیری ایدههای خود نداشته باشند و با بهانه قرار دادن مشکلات و دستاندازهای کاری (مخصوصاً مشکلاتی که از سوی دولت و در قالب بوروکراسی دولتی به افراد تحمیل میشود)، قید این حوزه را بزنند و به یک زندگی کارمندی یا دلالی روی آورند.
این در حالی است که اصولاً کارآفرینی یعنی خلق ایدههای ابتکاری برای غلبه بر مشکلات و اصلاح شیوههای کاری گذشته. از این رو یک کارآفرین میداند که باید هر طور شده ایدههای خلاقانه خود را دنبال کرده و از روشهایی ابتکاری بر مشکلات و موانع فائق آید.
بسیاری از نوجوانان دارای پدر یا مادری هستند که یک شغل یا حرفه آزاد و خاص را دنبال میکند. اما اغلب فرزندان به واسطه مشکلات ذکر شده خیلی تمایلی به دنبال کردن حرفه خانوادگی ندارند و به سمت مشاغل اداری یا دلالی گرایش پیدا میکنند. جالب اینکه خود والدین آنها نیز این امر را مورد تشویق قرار میدهند.
اما همه ما به خوبی میدانیم که بسیاری از برندهای بزرگ دنیا مثل رستورانهای زنجیرهای بزرگ دنیا که در اغلب کشورها شعبه دارند، صرفاً به واسطه پیگیری مصرانه یک ایده خلاقانه ایجاد شده و شکل گرفتهاند.
سالهاست ارکان مختلف حکومت در کشور ما بر بحث کارآفرینی، اشتغالزایی و البته تولید تاکید میکنند. اما متاسفانه علیرغم تمام تاکیدات و شعارها، دولتها خیلی اقدامی جدی و کارگشا در زمینه رونق بخشیدن به تولید و کسب و کارهای مختلف انجام ندادهاند.
اگر نیت واقعی ما این است که افراد به سمت کارآفرینی و تولید تمایل پیدا کنند، دولت و دیگر ارکان حکومت مثل مجلس باید موانع و دستاندازهای موجود مخصوصاً مشکلات حاصل از فرایندهای بوروکراتیک و قانونی را اصلاح کرده و با ارایه حمایتهای کاربردی و واقعی از افراد نخبه و کارآفرین، زمینه شکوفایی تولید، صنعت و کارآفرینی را فراهم آورند.
حداقل کاری که دولتها در این زمینه میتوانند انجام دهند حمایت از ایده های خلاقانه و کارآفرین و ایجاد چرخهای کارآمد برای تبلیغ و عرضه محصولات این بخش است.
اگر قرار است ما از تولید و کارآفرینی حمایت کنیم، چرا یک تولیدکننده باید رقمهای سنگینی را برای تبلیغ محصول داخلی خود پرداخت کند؟ چرا رانتهای توزیع و پخش در حوزههای مختلف از عرضه و توزیع محصولات و کالاهای تولیدکنندگان و کارگاه های کوچک و حتی خانگی خودداری میکنند؟